اقتدار ملی در اندیشه امام خمینی (ره) از اهمیت بالایی برخوردار است؛ بهگونهای که رویکرد ذلتآور نظام ستمشاهی همواره در نوک پیکان حملات ایشان قرار داشت. اما مسئله این است که حضرت امام اقتدار ملی و سیاسی را در چه میدانند و عوامل موثر بر آن را چگونه تعریف میکنند؟
در قسمت اولاین مقاله مفهوم اقتدار مورد بررسی قرار گرفت و در این قسمت به مهمترین عوامل اقتدارزای ملی پرداخته خواهد شد.
اندیشمندان، عناصر قدرت و اقتدار ملی را متنوع میدانند و هرکدام بر عامل یا عواملی خاص تاکید داشتهاند. برخی ایدئولوژی را مهمترین عامل میدانند که از جهات گوناگون بر اقتدار ملی موثر است. یکی از موارد مهم نقش ایدئولوژی در افزایش قدرت ملی، بسط و گسترش حوزهی مشروعیت نظام سیاسی است.
افزایش مشروعیت بر قدرت تصمیمگیری میافزاید و در عین حال، باعث تحدید و کنترل قدرت میشود.[1] برخی بر عوامل جغرافیایی مثل آبوهوا و اقلیم و منابع طبیعی، وسعت خاک و موقعیت سرزمینی (از نظر دسترسی به دریا یا مجاورت با سایر کشورها) تاکید دارند.[2]
عوامل انسانی و فرهنگی مثل حجم جمعیت، خصلت های ملی ، روحیه ملی و فرهنگ عمومی نیز همواره مورد توجه بودهاند. توان تکنولوژیک بخصوص توان تکنولوژی نظامی نیز یک عامل اقتدار ملی است. اما جالب اینکه حتی این عامل از نظر برخی الزاما منجر به اقتدار نمیشود بلکه ممکن است در مواردی باعث ضعف و یا عجز ملی بشود.
بهعنوان مثال، کراس معتقد است تکنولوژیهای اطلاعاتی موجب کاهش اقتدار دولتها، کاهش احتمال جنگ و افزایش قدرت افراد میشود. لیفین نیز معتقد است که تکنولوژیهای اطلاعاتی باعث قدرتیابی NGOها و گروههای مدنی و حتی گروههای تروریستی میشود.[3]
رهبری قدرتمند و مدبر عامل مهم دیگر اقتدار ملی است که هم در ایجاد انسجام و اتحاد بین عناصر مختلف نقش دارد و هم در استفادهی درست و بهموقع از منابع و امکانات موجود. یک عامل دیگر، قدرت نظامی است که غالب صاحبنظران بر نقش آن تاکید دارند و در اسلام نیز مورد توجه است.
در مجموع صاحبنظران نقش عوامل زیر را در اقتدار ملی مهم میدانند: منابع طبیعی، وسعت خاک، موقعیت سرزمینی، جمعیت، قدرت نظامی، توان تکنولوژیک، خلقیات و روحیهی ملی، سازماندهی و رهبری، انسجام و اتحاد ملی و...
امام خمینی (ره) بر نقش عوامل گوناگون در تقویت اقتدار ملی تاکید دارند. اما آنچه بیشتر محل توجه ایشان است عوامل فرهنگی و روحی و اعتقادی است. مهمترین این عوامل در منظر ایشان موارد زیر هستند:
از نظر امام، یکی از شروط اصلی کسب اقتدار ملی، عدم وابستگی و استقلال کشور است. ایشان نظام ستمشاهی را عاجز و ذلیل میدانستند، چون وابسته بود و دلیل این وابستگی را غارت منابع ملی توسط بیگانگان و وجود پایگاههای نظامی در سرحدات یا داخل کشور میدانستند:
«اگر چنانچه ایران مستقل بود و تحت نظر دیگران اداره نمیشد، دیگران در آن دخالت نداشتند و قدرتمند بود و نظامِ آن پیوست به نظام دیگران نداشت، ثبات از برای ایران حاصل میشد... ایرانیها هم میخواهند که ایران ثابت باشد، متزلزل نباشد، هر روز یک کسی در آن دخالت نکند، هر کاری میخواهند به دست نوکرانشان اجرا نکنند، دخالت در مقدرات مملکت نکنند.»[4]
«الآن قدرت ندارد ایران. مستقل هم نیست. قدرت ندارد برای اینکه تحت قدرتهای دیگر دارد اداره میشود. چهلوپنج هزار یا شصت هزار (یا در یک نوشتهای هم بود که هشتاد هزار) آمریکایی که مستشارهای زیاد در آنها هست، اینها دارند نظام ما را اداره میکنند... الآن ایران قدرتمند نیست از باب اینکه نظامش، که نقطهی اتکای قدرت است... وابسته به دیگران است. هرکاری آنها میخواهند انجام میدهند... ایران الآن مثل یک مملکتی است که در قبضهی این قدرتهاست. پایگاه دارند. [در] کوهستانهای طرف کردستان و آن سرحدات، اینها پایگاهها دارند؛ پایگاههای زیرزمینی عظیم دارند. و یک همچو مملکتی یک مملکتی است که از آن طرف ذخایرش را دارند میبرند، از آن طرف پایگاه درست میکنند برای خودشان! این ایران اگر یک ایران قدرتمند بود، نمیگذاشت که این کار بشود.»[5]
صورت دیگر استقلال از بیگانه، اتکا به مردم است. از نظر امام، اقتدار ملی در پیوستگی حکومت و مردم است. ایشان معتقدند یک دولت در صورتی میتواند مقتدر باشد که مورد حمایت مردم بوده و به تواناییهای آنها متکی باشد: «اگر چنانچه مثلاً دولت ایران اگر قدرتی داشته باشد برای خود ملت باشد، برای خود ایران باشد، اگر دولتها دولتهای ناشی از ارادهی ملت باشند، اینها نمیگذارند که شما اینطور در ایران تصرف کنید و این طور هرجومرج به بار بیاورید. ایران ثبات ندارد که این بساط شده است... ثبات، تابعِ قدرتمندی و استقلال است و ما قدرتمندی میخواهیم و استقلال. قدرتمندی به این است که نظاممان را از گرفتاریای که آمریکا برایش پیش آورده نجات بدهیم و یک نظام متکی بر ملت، ما ایجاد بکنیم، نه یک نظامِ متکی بر مستشارهای آمریکا. و استقلالمان را هم حفظ بکنیم و یک مملکت مستقل باشیم، نه یک مملکتی که همه چیز آن در دست دیگران است؛ تا بهواسطهی این، ثبات پیدا بکند مملکت ما.»[6]
از نظر امام خمینی (ره)، اقتدار ملی در پیوستگی حکومت و مردم است. ایشان معتقدند یک دولت در صورتی میتواند مقتدر باشد که مورد حمایت مردم بوده و به تواناییهای آنها متکی باشد.
امام قوای نظامی و انتظامی را مهم میدانند، اما قدرت قوای نظامی را تابع پیوستگی آنان با مردم و تواضع و خدمتگزاری در قبال آنان میدانند. از نظر ایشان، اگر مردم حامی قوای انتظامی نباشند و از آنان بترسند، این ضعف قدرت است: «این الآن برای شما و ما و همهی قشرهای دولت و ملت و خصوصاً قشرهایی که قوای انتظامی هستند، این باید یک سرمشق و یک الگو باشد که ببینیم که یک قدرت بزرگ وقتی پایگاه ملی ندارد، این قدرت نمیتواند بایستد سرپای خودش. یک قدرت، ولو بزرگ نباشد، اگر پایگاه ملی داشته باشد، این غلبه میکند. کوشش کنید که پایگاه ملی برای خودتان درست کنید. این به این است که گمان نکنید که شما صاحب مقام هستید، منصب هستید باید به مردم فشار بیاورید. هر چه صاحب منصب ارشد باشد باید بیشتر خدمتگزار باشد. مردم بفهمند که هر درجهای که این بالا میرود با مردم متواضعتر میشود. اگر یک همچو کاری شد و یک چنین توجهی به مسائل شد و یک همچو عبرتی از تاریخ برای ما شد، هر قوهای پایگاه ملی پیدا میکند و پایگاه ملی حافظ اوست؛ حفظ میکند او را. شهربانی هر شهری اگر چنانچه در خدمت مردم باشد، اینطور نباشد که مردم وقتی اسم کلانتری را بشنوند بلرزند به خودشان! وقتی بخواهند بروند طرف کلانتری مثل اینکه طرف حبس دارند میروند یا طرف کشتارگاه میروند! خیال کنند دارند طرف منزلشان میروند یا طرف جایی میروند که عدالت توی آن هست، جایی میروند که ظلم در آن نیست، جایی میروند که با مردم دوست هست، نه دشمن، اگر اینطور شد، دلهای مردم متوجه میشود. مردم زود راضی میشوند، مردم نفوسشان اینطور است که زود راضی میشوند. یک نوازش از یک نفر صاحب منصب برای مردم کافی است که تا مدتها اینها دلشان راضی باشد از او.»[7]
به همین دلیل، توصیه میکنند به جلب رضایت مردم: «کاری بکنید که دل مردم را به دست بیاورید. پایگاه پیدا کنید در بین مردم. وقتی پایگاه پیدا کردید، خدا از شما راضی است، ملت از شما راضی است، قدرت در دست شما باقی میماند و مردم هم پشتیبان شمایند... الآن ما از این تاریخ موجودی که بر ما گذشت باید عبرت بگیریم و بدانیم که اگر پایگاه داشت این مرد [شاه] بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف کرده بود برای ارضای مردم، هرگز این قدرت به هم نمیخورد، هرگز مخالفت با او نمیشد، لکن معالاسف همهی قدرتش را روی هم گذاشت بر ضد مردم... او آن قدرت بالا بود فرق نمیکند، شما هم که در کاشان هستید و در آنجا یک ادارهای دارید همین معنا در آنجا هم جاری است، آن برای همهی ملت بود، شما برای ملت کاشان هستید، قم هم برای قم هست، تهران هم برای تهران هست. این یک مسئلهی کلی است برای همهی ما که فکر این باشیم (که برای ملتمان) بفهمد ملت که ما خدمتگزار ملت هستیم. ملت ادراک کند که ما خیر او را میخواهیم. وقتی آن را ادراک کرد که ما همه خیر ملت را میخواهیم، ملت هم پشتیبان ماست.»[8]
امام نقطهضعف اصلی کشورهای اسلامی را در دوری از اسلام و مردم میدانند. به همین دلیل، این کشورها از اقتدار ملی برخوردار نیستند و دائم شکست میخورند: «اگر بفهمند که طرفداری ملت از یک دولتی چه معنا دارد، بفهمند این معنا را که اگر ملتها را دلشان را به دست بیاورند و حکومت بشود یک حکومتی که مال خود ملت باشد، از خود ملت جوشش کند و عقاید، عقاید اسلامی باشد، احکام، احکام اسلامی باشد و زیر سایهی اسلام بخواهند زندگی بکنند و ملتهایی که به اسلام عقیده دارند همراه آنها بشوند، آنوقت میفهمند که هیچیک از دولتهای بزرگ نمیتوانند کاری انجام بدهند، چنانچه در اینجا نتوانستند.»[9]