در اندیشهی سیاسی امام خمینی (ره)، عامل اصلی اقتدار ملی، اسلام و باورهای دینی است. اگر مردم یک کشور تحول روحی پیدا کنند و اسلام را قبول داشته باشند، میتوانند مقتدر و قوی باشند؛ حتی اگر جمعیتشان زیاد نباشد و بر اصول جنگی مسلط نباشند یا منابع محدودی در اختیار داشته باشند.
نقطهی مرکزی اندیشهی سیاسی امام، اسلام و ایمان و اعتقاد به خدای متعال است. در نظر ایشان، اثر همهی عوامل اقتدار ملی تابع ایمان و اعتقاد به اسلام و قرآن است.
«شما جوانان تحصیلکرده... با تمامی عوامل عقبافتادگی و تفرق و ذلت ملتهای خود مبارزه کنید و اگر عمیقاً توجه کنید، پی خواهید برد که مهمترین عامل انحطاط مسلمین دوری و بیخبری از تعالیم واقعی و حیاتبخش اسلام است؛ اسلامی که در تاریکترین ادوار تاریخ مشعشعترین و نورانیترین تمدنها را به وجود آورد و پیروان خود را به اوج عظمت و اقتدار و آقایی رسانید و آن زمان که همان پیروان از آن تعالیم چشم پوشیدند و به روشی منحرف و قشری (که به اسم اسلامش نامیدند) گرویدند، طبیعی بود که عظمت و مجد دیرین خود را از دست داده، به روز سیاه و تیرهای چون روزگار موجود بیفتند.»[1] و چون مستبدان و مستکبران عالم قدرت ایمان و اسلام را دیدهاند، همواره تلاش کردهاند این قدرت را تضعیف کنند.[2]
امام خمینی (ره) جمعیت، منابع، ثروت و مواردی اینچنینی را در کسب اقتدار مهم میدانند؛ مشروط به اینکه جامعه رویکرد دینی داشته باشد. به نظر ایشان، اگر مردم مومن به اسلام نباشند، منابع هدر میرود یا در خدمت مطامع مستکبران قرار میگیرد، اما اگر مردم براساس ارزشهای اسلامی متحول بشوند و خداخواه و شهادتطلب بشوند، آنگاه این منابع میتواند منبع اقتدار عظیم برای ملتها باشد:
«کشورهای شرقی و کشورهای اسلامی، یک کشورهای وسیع غنیای هست. دیگران محتاج به شما هستند. ابرقدرتها محتاج به شما هستند. سلاحی که در دست شماست اگر یک روز از آنها قطع کنید، آنها مطیع شما میشوند. معالاسف بعضی حکومتهای ما، هم ذخایر ما را دادند و هم اطاعت از آنها کردند. باید یک تحولی پیش بیاید. یک تحولی که مردم مثل مردم صدر اسلام بشوند. ما یک نیم تحولی در مملکتمان پیش آمد که مردم شبیه شدند تا یک حدودی به آن مردم صدر اسلام و همهی پیروزی ما دنبال این معنا و این تحول پیش آمد که مردم همانطوری که در صدر اسلام جوانهای مسلمین آرزوی شهادت میکردند، در ایران هم این آرزو پیدا شد و شاید هر روز جوانهایی به ما مراجعه میکنند و میگویند دعا بکنید که ما شهید بشویم. این تحولی که پیدا شد در ایران و این وحدت کلمهای که در ایران پیدا شد و این توجه به اسلام که در ایران پیدا شد، باید یک الگویی باشد از برای همهی ملتها. چنانچه این تحول پیدا بشود و همه رو به اسلام بیاورند و همه رو به یک نقطه باشند و آن نقطه اسلام، با این جمعیت زیادی که دارند، با این تجهیزاتی که دارند، با این سلاحهایی که دارند، مثل نفت و غیر نفت که دارند، اینها آقایی باید بکنند در دنیا و معالاسف نمیگذارند اینها را اینطور بشوند. تحول لازم است. باید همه کوشش کنند. همه کوشش کنید که این تحول را به دست بیاورید و ملت خودتان را برگردانید به یک ملتی که هوشیار باشد. توجه داشته باشد که دیگر وقت اینکه همه باز دنبال یک ممالک دیگری باشند و پیرو یک قدرتهای بزرگ باشند، آن وقت گذشته است.»[3]
امام خمینی (ره) جمعیت، منابع، ثروت و مواردی اینچنینی را در کسب اقتدار مهم میدانند؛ مشروط به اینکه جامعه رویکرد دینی داشته باشد.
ایران نمونهی خوبی است از غلبهی ایمان بر کمبود منابع اقتصادی و انسانی «ایران نسبت به دنیا یک چیزی نیست (چهلوپنج میلیون، چهل میلیون یک همچو چیزی است) در مقابل جمعیتهای دنیا که «چین»اش یک میلیارد جمعیت دارد، هندوستانش هشتصد میلیون جمعیت دارد یا بیشتر، ما چیزی نیستیم، اما برای اینکه شما از من دست برداشتید و میگویید ما برای خدا، شما نمیگویید که ارتش باید نشان بگیرد، نمیگویید که باید سپاه نشان بگیرد، نمیگویید باید بسیج یا کمیته یا شهربانی یا شهرداری از اینها بگیرد، شما میگویید که ما نشان از خدا میخواهیم و ما همه یک هستیم. اگر این معنا در بین شما حفظ شد، شما تا آخر محفوظید، هیچکس نمیتواند به شما صدمهای وارد کند. این قدرتهای بزرگ هم این معنا را میدانند که الآن ایران وضعش طوری است که نمیشود آنها به هیچ وسیلهای او را شکست بدهند، نه بهوسیلهی کودتا، نه بهوسیلهی چیزهای دیگر، نه بهوسیلهی حملهی نظامی.»[4]
از نظر ایشان، بر اثر تحول روحی، اخلاص و حسننیت شکل خواهد گرفت. در چنین شرایطی، حتی اگر اصول جنگی هم ضعیف باشد، باز پیروزی با مخلصین است؛ چنانکه در دفاع مقدس اتفاق افتاد:
«مسلماً مادامی که نیت ما خالص است و برای خداست، خدای تبارک و تعالی با ماست و پیروز خواهیم شد. چنانچه در این راه قدرت بزرگی که در مقابل ما بود و پشتیبان او تمام قدرتها، اعم از ابَرقدرتها و غیره بودند، لکن چون حُسننیت بود و مردم متحول شده بودند به آن مردمی که در صدر اسلام بود... از این جهت، این پیروزی ما مرهون یک همچو تحول روحی است که در مردم پیدا شد. والّا ما که نه اسلحه داشتیم و نه نظام بود در کار و نه یک کارهایی داشتیم که مطابق اصول جنگی و اینها باشد. فقط چیزی که بود ایمان در مردم بود و بحمدالله وحدت کلمه. و من میخواهم از خدای تبارک و تعالی که این وحدت کلمه محفوظ بماند و انشاءالله تمام مشکلات ما حل بشود.»[5]
بنابراین در صورت اتکال به خدا، حتی با جمعیت و منابع محدود هم میتوان مقتدر بود: «ما سفارت آمریکا که اسمش سفارت بود و جاسوسخانه بود، بستیم و تصرف کردیم و ما جاسوسهای آمریکایی را بیرون کردیم و ما مستشارهای آمریکایی را بیرون کردیم و آمریکا هم نتوانست کاری بکند، میخواست بکند. و ایران در صورتی که یک جمعیت محدود فوقش چهلمیلیونی دارد و یک مهمات و اسلحه محدود دارد، در عین حال، ایستاده در مقابل همهی قدرتها و از هیچ قدرتی هم باک ندارد؛ برای اینکه به یک قدرت اتکال دارد و او خداست. وقتی به او اتکال داشت و اتصال داشت، احتیاج به اینکه به دیگران اتصال پیدا کند ندارد. وقتی بنا شد یک جمعیت چهلمیلیونی بتواند در مقابل آمریکا و در مقابل شوروی، در مقابل فرانسه و در مقابل همهی اینها بایستد، یک ملت اگر یک میلیاردی شد، آنوقت کسی میتواند با او مخالفت کند؟ این مسلمانها که قریب یک میلیارد جمعیت دارند، لکن متفرق از هم هستند، هرکدام یک سازی میزنند، دولتهایشان با ملتهایشان مخالفاند، ملتها هم با دولتها همینطور، هر دولتی هم با دولت دیگر اگر هم بگوید دوستم، دروغ میگوید.»[6]
«مسلمانان سایر کشورها هم باید همین مسیر را طی کنند: مسلمانهای ما برای مکتب ماست که اینطور قدرت دارند و اینطور در مقابل دیگران میایستند. اگر چنانچه سایر ممالک اسلامی هم مکتب خودشان را حفظ کنند (این مکتب اسلام را) اگر مکتب اسلام را حفظ بکنند، مطمئن باشند که هیچ قدرتی به آنها آسیب نمیرساند.»[7]
در همین چارچوب است که از نظر ایشان میزان تاثیر رهبری نظام نیز تعیین میشود. به نظر امام، نقش رهبر بدون توجه به اسلام و معنویت و بیمعناست: «نباید در ذهن کسی بیاید که انقلاب مربوط به شخصی است. من باید عرض کنم که از باب اینکه یک فردی از افراد جامعه هستم، به همان مقدار اگر دخالت داشتم، دارم. آنچه هست از خدای تبارک و تعالی است. خدای تبارک و تعالی است که این ملت را منقلب کرد از یک حالی به حال دیگر. او مقلبالقلوب است. اوست که همهی کارها و زمام همهی امور در دست اوست و ما هیچ و هیچ اندر هیچ هستیم... ملت ما باید این مطلب را باور کند که اگر یک آن، عنایات حق تعالی از عالم منصرف بشود، معدوم میشود عالم. عالم هست به پشتوانه ارادهی حق تعالی. یک آن عنایت منصرف بشود، تمام ملک و ملکوت معدوم میشود. دائماً ارادهی حق است که حفظ کرده است، منتها ما جاهل هستیم. نمیدانیم مطلب را و عمده آن است که تمام رنجهایی که بر بشر وارد میشود از این جهل است. این جهل اگر مرتفع بشود، رنجها مرتفع میشود. اگر ببیند انسان که همه کار از اوست، دیگر رنجی در کار نیست و این یک مرتبهی نازله از اولیاست و آنها مراتب دیگری دارند که اسم و رسمی ندارد.»[8]
«باید ما توجه کنیم به اینکه یک گوشهای از دنیا هستیم، یک جمعیت چندمیلیونی که نسبت به عالم آنقدر ما ضعیفیم، کمیم، جمعیت کم است و باید ما در همان لحظهی اول با آن همه توطئههایی که بود از بین رفته باشیم. آنکه ما را نگه داشت خدا بود، نه ما. آنکه شکست داد قدرتهای بزرگ را و شکست میدهد قدرتهای بزرگ را خداست. چنانچه آنکه قدرت میدهد اوست. قدرتهای بزرگ نمیدانند که این قدرت خداست و رنجشان از همین معناست و ملت ما بحمدالله با عنایت حق تعالی و عنایت اولیای خدای تبارک و تعالی که به آنها ایمان داد، به آنها قدرت داد، این ملت دست رد به سینهی همه زد و ایستاد و گفت استقلال را ما میخواهیم، آزادی را ما میخواهیم و اگر به همین وضع پیش برود، مطمئن باشید که پرتوش همهی عالم را خواهد گرفت.»[9]
امام تنافری بین اقتدار ملی و اقتدار امت اسلامی نمیبینند؛ مشروط بر اینکه اقتدار ملی منبعث از اسلام و متکی به ارزشهای اخلاقی و دینی باشد، نه بر غرور و خودخواهی.
امام تنافری بین اقتدار ملی و اقتدار امت اسلامی نمیبینند؛ مشروط بر اینکه اقتدار ملی منبعث از اسلام و متکی به ارزشهای اخلاقی و دینی باشد، نه بر غرور و خودخواهی. بر همین اساس است که به زائران حج توصیه میکنند نسبت به زائران سایر کشورها با تواضع برخورد کنند و اقتدار جمهوری اسلامی را اقتدار سایر ملل اسلامی بیان کنند:
«بیعتها و پیوندهای دوستی و ارتباط آینده را با مسلمانان محکم کنند و حدیث انقلاب و لطف خدا را به آنان بازگو نمایند و از جانب من و همهی ملت ایران به همهی مسلمانان اطمینان بدهید که جمهوری اسلامی ایران پشتیبان شما و حامی مبارزات و برنامههای اسلامی شماست و در هر سنگری علیه متجاوزان در کنار شما ایستاده است و از حقوق گذشته و امروز و آیندهی شما انشاءالله دفاع خواهد کرد و به آنان بگویید که اقتدار و اعتبار جمهوری اسلامی ایران متعلق به همهی ملتهای اسلامی است و دفاع از ملت قهرمان و دلاور ایران در حقیقت دفاع از همهی ملتهای تحت ستم است.»[10]
قدرت و اقتدار ملی ارزشی است سیاسی که در اندیشهی سیاسی امام جایگاهی مهم و محوری دارد. هرچند تمایز تصریحشدهای بین قدرت و اقتدار در اندیشهی امام نمیتوان یافت، اما از نوع تاکیدات ایشان بر نقش مردم و ارزشهای الهی و دینی در تعیین قدرت میتوان دریافت که اقتدار یا همان قدرت مقبول و مشروع مورد نظرشان است.
امام معتقدند بدون استقلال و ثبات، هیچ کشوری نمیتواند به اقتدار ملی برسد. این استقلال هم باید همهجانبه باشد: استقلال سیاسی، استقلال اقتصادی، استقلال فرهنگی و استقلال نظامی. البته در اندیشهی ایشان، منظور از استقلال، عدم دادوستد و قطع ارتباط با دیگران و خزیدن به کنج خلوت نیست، بلکه منظور اتکای به توانمندیهای داخلی و اعتماد به داشتههای ملی است. روی دیگر خودکفایی و استقلال در اتکا به مردم است. موضوعی که میتوان آن را عامل دوم موثر بر اقتدار ملی از نظر امام دانست.
از نظر ایشان، حکومتها باید به مردم متکی باشند و آنها را در حکومت دخالت بدهند. جلب رضایت مردم و اهتمام به خدمت صادقانه به آنها منجر به کسب پایگاه مردمی خواهد شد و همین اقتدار ملی را تقویت خواهد کرد؛ چه حکومتی که مردم حامی آن باشند بهخوبی میتواند در مقابل توطئه و دشمنی قدرتهای بزرگ مقاومت کند.
در اندیشهی امام، اتحاد و انسجام ملی نقشی بسیار مهم در اقتدار ملی دارد. وحدت بین عامهی مردم، وحدت بین مسئولین و وحدت بین مردم و مسئولین نظام بسیار مهم است. از نظر ایشان، دشمن اصلی آحاد، شیطان و عوامل بیرونی و داخلی شیطاناند. شیطان دوستدار تفرق و تشتت است پس برای گریز از آن باید به دامن ارزشهای ایمانی و اخلاقی پناه برد.
نیروی مسلح قوی و مجهز به تکنولوژیهای نظامی برتر و مجهز به نیروی ایمان و اعتقاد در دفع شر دشمنان و تقویت قدرت ملی موثر است. به نظر امام، نباید توجه به سایر عوامل موجب غفلت از این موضوع مهم بشود.
نقش رهبری حکومت در اقتدار ملی هم نقشی است اساسی و بدون رهبری توانمند و صالح، منابع غنی هدر خواهد شد و در خدمت مطامع شخصی قرار خواهد گرفت. رهبر توانمند و عزیز ملت را هم به سمت عزت و اقتدار راهبری میکند.
اما در اندیشهی سیاسی امام، عامل اصلی اقتدار ملی اسلام و باورهای دینی است. اگر مردم یک کشور تحول روحی پیدا بکنند و اسلام را قبول داشته باشند، میتوانند مقتدر و قوی باشند؛ حتی اگر جمعیتشان زیاد نباشد و بر اصول جنگی مسلط نباشند یا منابع محدودی در اختیار داشته باشند. بر همین اساس، برای کسب و افزایش اقتدار ملی پیش و بیش از هرچیز باید برای تقویت ایمان مردم به قدرت بیانتهای خدای متعال برنامهریزی کرد.