«آیتالله سیدمحمد سجادیاصفهانی» تحصیلات دینی خود را در حوزهی علمیهی اصفهان آغاز و در حوزهی علمیهی قم پیگرفت. پساز آن به نجف رفت و نزدیک به 8 سال از درس فقه و اصول حضرت امام خمینی (ره) بهرهمند شد. آیات عظام خوئی، بروجردی، سید عبدالله سبزواری و علامه شهید مصطفی خمینی از دیگر اساتید ایشان در نجف اشرف بودهاند. همراهی آیتالله سجادی با حضرت امام خمینی از نجف تا پاریس، بهانهای شد تا در سالگرد رحلت حضرت روحالله، برگی از خاطرات ایشان را ورق بزنیم.
ویژگی مکتب فقهی حضرت امام(ره) از نظر شما چه بود؟
از وقتی که بنده وارد حوزه شدم از نوشتار، گفتار و پندار حضرت امام(ره) معلوم بود که نگاه ایشان به اسلام و قرآن یک نگاه دقیق و عمیق است و بالاخره با بسیاری از فقها و علمایی که ما دیده بودیم از نظر فقهی متفاوت بودند و هستند. به تعبیر ایشان اسلام از انعقاد نطفهی انسان تا آن وقتی که به خاک سپرده میشود برنامه، دستور و حکم دارد و تعیین تکلیف کرده است.
بیشتر تاسفی که ایشان میخوردند این بود که حرفهایی که میزدند حتی در حوزههای علمیه مورد هجمه قرار میگرفت و مورد قبول خیلیها نبود، زیرا برای آنها قابل هضم و تصور نبود؛ اما حضرت امام با همان صراحت،صداقت، اخلاص، پایمردی و بیانی که داشتند و اعتقادی که به راه و اسلام داشتند به واقع نهضت بزرگی را در حوزههای علمی نسبت به نگاه اسلام، قرآن و سنت و سیرهی نبی اکرم(صلیاللهعلیهوآله) ایجاد کردند و الحمدلله تا حدودی توانستند این تحول فکری را به وجود بیاورند که خیلی هم سخت بود.
ایشان میفرمودند که خطر متحجرین برای ما خیلی بیشتر از خطر سیاسیون و رجال بیدین است چون اینها از پشت خنجر میزنند. زیرا اینها تکفیر، اذیت و آزار معنوی میکردند؛ از این رو حضرت امام با این جبهه نیز در حوزههای علمیهی قم و نجف مبارزهی طولانی داشتند.
امام خمینی(ره) میفرمودند: خطر متحجرین خیلی بیشتر از خطر سیاسیون و رجال بیدین است چون اینها از پشت خنجر میزنند. زیرا اینها تکفیر، اذیت و آزار معنوی میکردند؛ از این رو حضرت امام با این جبهه نیز در حوزههای علمیهی قم و نجف مبارزهی طولانی داشتند.
البته نهضت فکری همین طور است، طبیعتاً کسی که فکر نو و حرف نو دارد معمولاً مورد تهاجم قرار میگیرد؛ در زمینههای علمی یا در زمینههای غیرعلمی، اکثر آنها هم نمیفهمند چرا که «الناس اعداءما جهلوا»؛ اما حضرت امام با بیان و مقاومت، نوشتار و گفتارشان این مسئله را برای همه جا انداختند که دین اسلام یک دین منزوی نیست و دینی نیست که از صحنهی جامعه بیرون باشد بلکه یک دین جامع و کامل برای افراد، خانوادهها، بازار،نیروی نظامی و انتظامی و ... است و برای آنها برنامههای خوب و قابل اجرا دارد و میتواند برای جامعهی بشری کشتی نجات باشد.
اگر انسان درک کند و این احکام را پیاده کند و با اعتقاد و برنامهای که مرحوم امام داشتند آشنا شود، مایهی عزت اسلام و مسلمین و نجات مستضعفین خواهد شد و همهی اینها در این گونه تفکر هست. اما با این نگاهی که امام به سیاست، اسلام و سیرهی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و امیرالمومنین(علیهالسلام) داشتند این ایده را در این قرن احیا کردند.
درس ولایت فقیه که حضرت امام برای اولین بار در نجف تدریس کردند، چه ویژگیهایی داشت؟
این مسئله در فقه مطرح است و همهی علما در طول تاریخ این مسئله را بحث و مطرح کردند منتها استنباط ایشان متفاوت بود. از این رو در آن مقطع و در فضایی که حوزهها در آن زمان داشتند، آنچه امام فرمودند طبیعی بود که بازتاب گستردهای داشته باشد زیرا در آن فضا کسی جرئت نمیکرد چنین چیزی را بگوید و پای آن بایستد و از نظر فقهی هم استدلال کند و آن را ثابت کند.
البته زمان و مکانی که این مطرح میشد خیلی مهم بود چون فضای حوزهها بسته بود و تفکر و تحجر بدی قرنها حکومت میکرد که امام میگفتند چقدر باید زحمت بکشیم تا این غبارها را برطرف کنیم تا هم خودمان بفهمیم و هم به دیگران بفهمانیم.
آیا در آن زمان، درس ولایت فقیه امام نظیر دیگری هم داشت؟
بالاخره افراد زیادی بودند؛ خدا رحمت کند شهید حاج آقا «مصطفی خمینی» را، ایشان یک ولایت فقیه جدا و مفصلی نوشتند که این هم توسط موسسهی نشر آثار امام چاپ شده است که از بحث امام مفصلتر و مشروحتر است.
در عالم سیاست مدلهای مختلف سیاسی وجود داشت که در آن زمان به دو قسمت تقسیم میشد که یکی امپریالیسم آمریکا بود و در مقابل هم سوسیالیسم شوروی بود که هرکدام از آنها هم اقماری در دنیا داشتند و معمولاً حکومتها به صورت پادشاهی و سلطنتی و گاهی هم جمهوری بود و به این شکلها نبود.
این طرح مرحوم امام به عنوان ولایت فقیه در صحنهی سیاسی نخست یک پدیدهی جدید بود و ابزار آن هم مردم، فقها و علما بودند؛ از نظر سیاسی شاید برای سیاسیون دنیا چیزی بود که نمیتوانستند زود بر روی آن تصمیم بگیرند و آن را تصرف و در آن نفوذ کنند و یک سبک حکومت جدیدی بود که تمام بافتهای حکومتی آنها را به هم میریخت؛ همانطور که «کسینجر» گفته بود: «آقای خمینی وارد شطرنج سیاسی نشده است بلکه کل صفحهی شطرنج سیاست را به هم ریخته است».
طرح مرحوم امام به عنوان ولایت فقیه در صحنهی سیاسی یک پدیدهی جدید بود و ابزار آن هم مردم، فقها و علما بودند؛ از نظر سیاسی شاید برای سیاسیون دنیا چیزی بود که نمیتوانستند زود بر روی آن تصمیم بگیرند و آن را تصرف و در آن نفوذ کنند و یک سبک حکومت جدیدی بود که تمام بافتهای حکومتی آنها را به هم میریخت؛ به قول «کسینجر» : «آقای خمینی وارد شطرنج سیاسی نشده است بلکه کل صفحهی شطرنج سیاست را به هم ریخته است».
بنابراین شاید اینکه آنها نتوانستند در مقابل این طرح مقابله کنند به این دلیل بود که تمام مدلهای آنها مدلهای نوین و جدید بود؛ به هرحال این دکترین جدیدی بود که در فضای آن زمان ظهور کرد که به مرحلهی اجرایی و عملی هم رسید و این نشان دهندهی دقت نظر سیاسی امام بود که در عالم سیاست آموزهای جدید را مطرح کرده بود که سابقه نداشت.
در اوضاعی که اکثر کشورها مستعمره و همه تحت سیطره بودند اندیشهای بدیع، نو، عملی،قابل اجرا و نجات بخش مطرح شده بود که مورد اقبال مردم واقع شد و همه را در زیر یک پرچم گرد آورد. به عبارت دیگر، آن زمانی که دنیا به دو قسم میشد در این وسط فکر ثالثی ظاهر شد و پیروز گشت.
ایشان بر کرسی تدریس، چه روشی برای ادارهی درس داشتند؟
سبک برخورد و ادب و تواضع ایشان در روحیهی شاگرد اثر میگذاشت. اجازه میدادند شاگردان صحبت کنند و اشکال بگیرند، حتی ایشان میگفتند درسی که در آن اشکال نشود درس نیست و طلاب را هم از جهت علمی و هم از جهت روحی پرورش میدادند و میفرمودند شخصی درسهای مرحوم شیخ «عبدالکریم حائری» را نوشته بود و به ایشان داده بودند؛ بعد ایشان فرموده بودند که شما حرفهای مرا گفتید اما یک اشکال و انتقادی میکردید و اگر هم چیزی به ذهنتان نمیرسید حداقل یک ناسزا به من مینوشتید!
این طور به شاگردان فرصت و مجال میدادند تا رشد کنند؛ از این رو بنده هم چند سالی تقریرات ایشان را نوشتم و چند اشکال بر ایشان گرفتم و بعد به خدمت ایشان رفتم و گفتم که بنده اینها را نوشتم؛ ایشان فرمودند که برای من بیاورید که بنده هم چند دفتر را خدمتشان بردم؛ ایشان بعد از یک هفته که مطالعه کرده بودند یکی دو صفحه اشکالات مرا نوشتند و یک تشویق نامهای هم بود و بعد در آخر فرمودند از اینکه اشکال نمودهاید، تقدیر میشود اگر چه وارد نباشد؛ یعنی اشکال ما را قبول نکرده بودند ولی به این ترتیب ارتباط بین استاد و شاگرد براساس علاقه، محبت، رفاقت و تواضع بود؛ که خود این مطلب در روحیهی طلبه خیلی اثر میگذاشت.
آیا برنامهی روزانهی ایشان در نجف را به خاطر دارید؟
از مشخصات مرحوم امام نظم عجیب ایشان بود. به عنوان مثال قبل از ظهرها به مسجد شیخ انصاری میآمدند و ساعت 9 تا 10 درس میدادند؛ بعد به منزل بر میگشتند و برای غروب به مسجد مرحوم آیتالله بروجردی میآمدند و نماز مغرب را در حوزهی علمیهای که نزدیک حرم بود میخوانند و هر شب در ساعت مقرری که از شب میگذشت برای مراجعین بیرون میآمدند و بعداً هم میرفتند حرم؛ یعنی هر شب به حرم حضرت علی(علیهالسلام) مشرف میشدند و در طول این سالها مقید بودند که هر شب به حرم بروند.
محرم و صفر که میشد دو بار، یک بار شب و یک بار روز برای خواندن زیارت عاشورای مفصل به حرم میرفتند؛ چون معمولاً دههی محرم درسها هم تعطیل بود. امام (ره) همچنین مقید به زیارت جامعه بودند.
آیا شیوهی درسی مرحوم شهید مصطفی خمینی هم در راستای شیوهی درسی حضرت امام بود؟
بله؛ در واقع میتوان گفت ایشان شارح سخنان امام در فقه و اصول بودند ایشان فوق العاده خوب میفهمید و بیانات امام را خوب شرح میکرد. در مقطعی که ایشان به شهادت رسیدند ما در نجف بودیم؛ ما در روز همان شبی که شهید آقامصطفی خمینی شهید شدند به درس ایشان رفتیم.
شب آن روز شهید مصطفی خمینی در یک جلسهای شرکت کرده بود و صبح هم با خبر شدیم که ایشان را به بیمارستان بردند و در بیمارستان هم از دنیا رفتند؛ خلاصه رحلت ایشان مشکوک بود. موضع امام هم در آن زمان صبر و مقاومت بود، ولی تاثرشان خیلی شدید بود.
حضرت امام در این مقطع صبر جمیلی داشتند. در این زمان مرحوم شهید دستغیب برای تسلیت به نجف آمدند و وقتی از کربلا بازگشتند گفتند که ما در کربلا خواب عجیبی برای حضرت امام دیدیم؛ بدین مضمون که تاجی بسیار زیبا بر سر امام گذاشتند، پرسیدیم که این چیست؟ گفتند که این ثواب و اجری است که برای مصطفی به ایشان داده شد.
به هر حال حاج آقا مصطفی برای امام به لحاظ معنوی، علمی و سیاسی رکنی استوار بودند؛ از این رو دشمنان میخواستند بدینوسیله ضربهی مهلکی به امام بزنند که خدا خواست و اثر معکوس گذاشت و خود شهادت ایشان مشعل انقلاب را در ایران روشن کرد و چله گرفتند و نهضت دوباره تجدید حیات پیدا کرد و به نتیجه رسید.
از نظر شما که محضر امام خمینی را هم درک کردهاید؛ مقام علمی و شخصیت فقهی حضرت امام در فقه شیعه کجاست؟
ایشان هم خیلی عمیق است و هم خیلی دقیق؛ به عبارت دیگرمیتوان گفت که ایشان در زمانهی خود، افقه فقها و اعلم علما بودند. امام دارای دقت نظر و علم الحدیث نیز بودند، ایشان در احادیث و آیات تسلط بسیاری داشتند و استنباطات و استعمالات زیبایی بهکار میبردند. ایشان گاهی در یک حدیث چند ماه بحث میکرد که اغلب اوقات بحثهای بسیار مهمی داشتند.
از خاطراتی که با حضرت امام در پاریس داشتید بفرمایید؟
یکی از الطاف خدا این بود که فضای آزادی بیان برای صحبت و مصاحبه فراهم بود. رسانههای دنیا هر روز و هر شب در آنجا جمع میشدند و بیانات ایشان را ثبت و ضبط میکردند و به همهی عالم پخش میکردند. شاید آن دوره در اروپا و آمریکا و حتی همهی دنیا پربینندهترین تلویزیون و رسانه همان رسانهای بود که سخنان ایشان را پخش میکرد.
بنابراین این موجب شد که امام بتوانند پیامشان را به دنیا برسانند. زمانی که انسان برای خدا کار کند خداوند هم وسیلهی آن را فراهم میکند «و من یتق الله یجعل له مخرجاً»؛ میخواستند به کویت بروند، راه ندادند ولی راه بهتری فراهم شد.
ممکن است برخی اهل سیاست بگویند فلان شخص، فلان گروه و فلان حزب روی فلان تصمیم امام تاثیرگذار بود؛ آیا حضرت امام از نظر شخصیتی واقعاً کسی بود که به راحتی تحت تاثیر افراد یا گروهها قرار بگیرد؟
خیر؛ ایشان نشان داد که این طور نبود یعنی همیشه تصمیمها را به وقت و به هنگام میگرفت و کارهایی میکردند که به ذهن کسی خطور نمیکرد. به واقع دید عجیبی نسبت به مسائل سیاسی داشت و از همه جلوتر بودند.
آیا چیزی از تصمیمهای غافلگیر کنندهی امام به خاطر دارید؟
در پاریس بود که دکتر «یزدی» و عدهای میخواستند «بختیار» را به پیش امام بیاورند؛ آنها اعلام کردند که میخواهند ملاقاتی با امام(ره) داشته باشند و شبانه آن خبر را به همهی خبرگزاریها دادند و آنها هم پخش کردند ولی صبح آمدند دیدند که امام اعلامیه داد که اگر استعفا ندهید من کسی را به حضور نمیپذیرم.
براساس سیاست رایج دنیا، نظر و عمل سیاستمداران معمولاً در خیلی از اوقات با هم تفاوت دارد. آیا امام هم در صحنههایی دچار این رفتار شده بود؟
ظاهر و باطن، اول و آخر امام یکی بود؛ دروغ به مردم نگفت و خیلی هم حساس بود که یک وقت کسی مرتکب این امر نشود. در این رابطه خاطرهای دارم که مربوط به نجف است؛ زمانی که خانهی امام در محاصره بود، بازارهای تهران به خاطر حصر امام تعطیل بود، بعد که حصر را برداشتند به امام گفته بودند که به ایران نگوییم حصر را برداشتند؛ مرحوم امام در مقابل، فرموده بودند: ما تا ساعت 8 صبح محاصره بودیم و الان هم نیستیم از این رو همین الان اعلام کن؛ و عکس العمل شدیدی نشان دادند که یک وقت در ذهنتان نیاید که یک دروغ ولو این که خیال هم میکنید صلاح است به مردم بگویید.
این سلوک رفتاری بسیار اثربخش است. مردم میدیدند یک امامی دارند که حتی راضی نیست یک لحظهای ولو دروغ مصلحت آمیز بگوید یا اجازه بدهد که کسی دروغ مصلحت آمیز بگوید. بنابراین وقتی صداقت حاکم باشد، میبینید که در همهی امور اثر خود را میگذارد، الحمدالله امام در این زمینه بسیار موفق بودند.
اگر خاطرهای از رحلت حضرت امام خمینی دارید بفرمایید.
زمان بازگشت از عراق یک کفن و تربت از کربلا همراه خود آوردم. خبر رحلت امام را که شنیدم به خدمت حاج احمد آقا رفتیم کفن و تربت را به ایشان دادم. مرحوم سید احمد گفتند آقا را کفن کردهایم که با اصرار کفن را پذیرفتند. عجیب این بود که امام را به بهشت زهرا بردند و در آنجا کفن امام در آمده بود و مجبور شده بودند امام را بر گردانند به جماران که مجدد ایشان را کفن کنند. بالاخره همین کفن نصیب ایشان شد که این اتفاق برای ما خاطرهی بسیار عجیب بود.
لطفاً سخن پایانی خود را بفرمایید.
از خدا میخواهیم که ما را قدردان امام، علما و همچنین قدردان آیتالله خامنهای قرار دهد که ایشان نیز جهاد بزرگی را بعد از امام ادامه دادند و پرچم اسلام را نگه داشتند. امیدواریم که باز بتوانند ادامه دهند و همه مجتمع باشند و ایشان را به عنوان پرچمدار اسلام و مرجعی که پناه مردم و منطقه است برای خود حفظ کنند. خداوند عاقبت همه را ختم به خیر کند و انشاءالله امام زمان را برساند و ما را از خادمین ایشان قرار دهد.