میتوان در آموزههای سیاست خارجی امام (ره) دو گونه اهداف آرمانگرایانه و اهداف واقعبینانه را مشاهده نمود. همانطور که در برخورد اسلام با قواعد بینالملل نیز دو وجههی آرمانگرایی و واقعگرایی اسلام مشهود است. در واقع باید گفت اصول و بنیادهای اعتقادی و فقهی که جهتگیریهای اسلام را در سیاست خارجی شکل داده، در دو سطح هستند که سطح اول آن سطحی آرمانگرایانه است که نظام سلطهی موجود جهانی شدن را به چالش میکشد و خواستار جایگزینی برای آن است، اما سطح دوم سطحی واقعگرایانه است که هدف آن حفظ موجودیت و قدرت مسلمین در نظام موجودی جهانی است که این سطح میتواند زمینهی تعاملات مسلمین با نظام بینالمللی را تحکیم نماید. در ادامه به اهداف سیاست خارجی اسلامی برمبنای این سطوح خواهیم پرداخت.
الف) اهداف آرمانگرایانه
دیدیم نقطهی آغازین سیاست خارجی کشورها، ترسیم اهداف ناشی از نیازهای اساسی ملت و آرمانها و ایدههای غایی آن است. اهداف فراملی دولتهای سکولار، مبتنی بر منافع ملی است؛ در حالی که در دولت اسلامی بر مسئولیتهای فراملی برگرفته از آموزههای اسلامی تکیه میزنند. لذا منظور از اهداف آرمانگرایانه، اهدافی هستند که اسلام بهعنوان یک آرمان و یک ایدهآل مطلوب به پیگیری آنان اقدام میکند. برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
صدور ارزشهای انقلاب
از آنجا که اصل دعوت یکی از اصول اساسی اسلام اعلام گردیده، سیاست خارجی دولت اسلامی دعوت را بهعنوان یکی از اصول غیرقابلاغماض مورد توجه دارد. صدور ارزشهای اسلامی، بهصورت تبیین و ترویج افکار و اندیشههای الهی و اسلامی از طریق آگاهیبخشی و رهاییبخشی ملتهای مسلمان و مستضعف جهان تعریف میگردد. به همین جهت، مفهوم صدور انقلاب در سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، به معنای ترویج گفتمان انقلاب اسلامی است که متضمن آگاهیبخشی و رهاییبخشی دیگران نیز است. (1) امام خمینی (ره) بارها ضمن اشاره به اینکه یکی از اهداف اصلی پیامبران و پیامبر اسلام (ص) دعوت جهانیان به اسلام و ارزشهای اسلامی بوده، یکی از اهداف دولت اسلامی را نیز دعوت جهانیان به این ارزشها میدانست که از آن به صدور انقلاب یاد میکرد:
«ما میخواهیم معنویت انقلاب اسلامیمان را به جهان صادر کنیم. اینکه میگوییم باید انقلاب ما به همهجا صادر بشود، این معنی غلط را از او برداشت نکنید که میخواهیم کشورگشایی کنیم، ما همهی کشورهای مسلمین را از خودمان میدانیم، همهی کشورها باید در محل خودشان باشند. ما میخواهیم این بیداری که در ایران واقع شد و از ابرقدرتها فاصله گرفتند و دست آنها را از مخازن خودشان کوتاه کردند، این در همهی ملتها و در همهی دولتها بشود. معنی صدور انقلاب ما این است که همهی ملتها بیدار بشوند و همهی دولتها بیدار بشوند و خودشان را از این گرفتاری که دارند و از این تحت سلطه بودنی که هستند... نجات بدهد.» (2)
لذا حتی در انقلابیترین آموزههای سیاست خارجی امام (ره) که فرمود: «ما این واقعیت و حقیقت را در سیاست خارجی و بینالملل اسلامیمان بارها اعلام نمودهایم که در صدد گسترش نفوذ اسلام در جهان و کم کردن سلطهی جهانخواران بوده و هستیم.» (3) عناصری پررنگ از واقعبینی نیز همزمان وجود دارد و لذا همواره بر مسالمتآمیز بودن جنبهی دعوت نیز تاکید داشتند: «مایی که میخواهیم اسلام در همهجا باشد و میخواهیم اسلام صادر بشود... نمیگوییم که میخواهیم با سرنیزه صادر بکنیم. ما میخواهیم با دعوت، با دعوت به همهجا، اسلام را صادر کنیم.» (4)
عدالتخواهی در روابط جهانی
سیاست خارجی دولت اسلامی، همواره به سوی ایجاد روابط انسانی سالم در میان جوامع بشری تلاش میکند. قرآن به مومنان خطاب میکند: «یا ایها الّذین آمنوا کونوا قوّامین بالقسط شهداءَ لله؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، پیوسته به عدالت قیام کنید و برای خدا گواهی دهید.» (5) بنابراین عدالت از نظرگاه قرآن کریم هدفی است که دولت اسلامی همواره در روابط بینالملل، زمان صلح و همزیستی مسالمتآمیز و زمان جنگ و رابطهی خصمانه، باید در راستای رسیدن به آن عمل نماید و هیچ مصلحتی نمیتواند ناقض آن باشد. بُعد اساسی این هدف در سیاست خارجی، همانگونه که یکی از اصول سیاست خارجی دولت اسلامی نیز هست، مقابله با استکبار جهانی، حمایت از مستضعفان عالم است. اسلام، سعادت انسان در کل جامعهی بشر را یکی از اهداف خود برمیشمرد و استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی را حق همهی انسانها میداند. بر همین اساس، هیچ مسلمانی نمیتواند نسبت به تجاوز به حقوق انسانها، مظلومیت بیگناهان و ظلم ظالمان بیتفاوت باشد. امام خمینی (ره) در این زمینه میفرمایند: «ملت آزادهی ایران هماکنون از ملتهای مستضعف جهان در مقابل آنان که منطقشان توپ و تانک و شعارشان سرنیزه است، کاملاً پشتیبانی مینماید.» (6)
«ما با ملتها بههیچوجه مخالفتی نداریم، بلکه ما با مظلومها که ملتها هم از طبقهی مظلومین هستند، موافق هستیم و با اشخاصی که ظلم میکنند (چه در مملکت خودشان به ملت خودشان ظلم بکنند و چه به ملتهای ضعیف ظلم بکنند) با آنها مخالف هستیم.» (7) حضرت امام (ره) دولت اسلامی را موظف میدانست که برای نجات ملل تحت ستم و مستضعف تلاش کند تا از این رهگذر، بسیج انقلابی طرفداران عدم تعهد به دو بلوک شرق و غرب در سراسر گیتی تحقق یابد و هستههای مقاومت در تمامی جهان به وجود آید: «ما باید از مستضعفین جهان پشتیبانی کنیم... زیرا اسلام پشتیبان تمام مستضعفین جهان است.» (8)
نقطهی آغازین سیاست خارجی کشورها، ترسیم اهداف ناشی از نیازهای اساسی ملت و آرمانها و ایدههای غایی آن است. اهداف فراملی دولتهای سکولار، مبتنی بر منافع ملی است؛ در حالی که در دولت اسلامی بر مسئولیتهای فراملی برگرفته از آموزههای اسلامی تکیه میزنند. لذا منظور از اهداف آرمانگرایانه، اهدافی هستند که اسلام بهعنوان یک آرمان و یک ایدهآل مطلوب به پیگیری آنان اقدام میکند.
امتگرایی و وحدت اسلامی
وحدت امت اسلامی هدفی حاکم بر روابط بین مسلمانان در جامعهی اسلامی محسوب میشود. اعتقاد به امت واحد بودن همهی مسلمانان برای دولت اسلامی، از اصولی است که آن دولت را در سیاست خارجی از دولتهای ملی ممتاز میکند. امام خمینی (ره) مخاطب پیام اسلام را نوع بشر میداند: «اسلام برای بشر آمده است، نه برای مسلمین و نه برای ایران... نهضت برای اسلام نمیتواند محصور باشد در یک کشور و نمیتواند محصور باشد در حتی کشورهای اسلامی... با تمام وجود باید تلاش نماییم و این را باید از اصول سیاست خارجی خود بدانیم.» (9) همچنان امتگرایی اسلامی را بهعنوان هدفی غایی میدانند. ایشان میگوید: «ما برای دفاع از اسلام و ممالک اسلامی و استقلال ممالک اسلامی در هر حال مهیا هستیم. برنامهی ما که برنامهی اسلام است، وحدت کلمهی مسلمین است، اتحاد ممالک اسلامی است، برادری با جمیع فرق مسلمین است در تمام نقاط عالم، همپیمانی با تمام دول استعمارطلب.» (10)
البته برای مرحلهی گذار و رسیدن به وضعیت مطلوب امت اسلامی، مرزهای فیزیکی به رسمیت شناخت شده است؛ چراکه در شرایط فعلی، مرزهای طبیعی و جغرافیایی در معادلات جهانی حکومت میکند و تمام روابط بینالمللی بر آن استوار است و نظم جهانی بر پایهی این مرزبندی شکل گرفته است. با نگاهی به سخنان و بیانات امام خمینی (ره)، درمییابیم که ایشان نه تنها با ملت و ملیت بهعنوان یک واحد سیاسی و اجتماعی، همانند سایر واحدهای دیگر نظیر قوم، قبیله، طایفه و... و بهعنوان یک سطح تحلیل مخالفتی ندارند، بلکه آن را بهعنوان واقعیت موجود در جهان معاصر پذیرفته و به رسمیت میشناسد. ایشان برخی از عناصر سازندهی یک ملت، نظیر اختلاف نژاد و زبان را بهعنوان امری طبیعی و ضروری نظام آفرینش مورد تایید قرار میدهد. همچنین از نژادهای مختلف، همچون «دندانههای شانه» یاد میکند که هیچیک بر دیگری تفوق ندارند. ایشان وطن و زادگاه را محترم میشمارد. (11)
بنابراین نظریهی اسلامی روابط بینالملل از یکسو آرمانی تحت عنوان امت را مدنظر دارد، اما در عین حال با رویکردی واقعگرایانه تمایزات بینالملل را به رسمیت میشناسد. لذا امام خمینی (ره) با استناد به کتاب و سنت، بر اهتمام به امور مسلمین تاکید دارند: «خدای تبارک و تعالی برای مومنین که در خدمت اسلام هستند، دو خاصیت نقل میفرماید: یکی اینکه بین خودشان محیط محبت است: رحماء بینهم؛ با هم دوست هستند؛ رحیم هستند؛ همه به دیگری محبت دارند. دیگر آنکه در مقابل غیر اشداء (محمد رسولالله و الذین معه اشداء علی الکفار رحماء بینهم، سورهی فتح، آیهی 29) در مقابل کفار و در مقابل اجانب شدید هستند.» (12)
میانجیگری جهت حفظ یکپارچگی جوامع مسلمان برمبنای این آیه که انما المومنون اخوه فاصلحوا بین اخویکم واتقوا اللّه لعلّکم ترحمون؛ مومنان برادر همدیگرند. پس بین دو برادر دیگر خود صلح و آشتی برقرار کنید. (13) در کنار تفاهمات سیاسی، دیپلماسی چندجانبه و تاکید بر منافع مشترک و مبانی همسان دینی میتواند از جمله راهکارهای سیاسی تقویت رابطهی مسلمانان باشد. چنانچه امام خمینی (ره) خطاب به کارگزاران نظام میفرمایند: «کوشش داشته باشید در بهتر کردن روابط با کشورهای اسلامی و در بیدار کردن دولتمردان و دعوت به وحدت و اتحاد کنید.» (14)
در جهان امروز با دیدِ واقعگرایانه میتوان به جای وحدت نهایی، اتحاد و همکاری ملل مسلمان را در سرلوحهی اهداف سیاست خارجی دولت اسلامی قرار داد. همگرایی مرتبهی پایینتر اتحاد دولتها و ملتها محسوب میشود. امام خمینی میگوید: «من بهصراحت اعلام میکنم که جمهوری اسلامی ایران با تمام وجود برای احیای هویت اسلامی مسلمانان در سراسر جهان سرمایهگذاری میکند و دلیلی هم ندارد که مسلمانان جهان را به پیروی از اصول تصاحب قدرت در جهان دعوت نکند و جلوی جاهطلبی و فزونطلبی صاحبان قدرت و پول و فریب را نگیرد... و کشور ایران بهعنوان یک دژ نظامی و آسیبناپذیر سربازان اسلام را تامین و آنان را به مبانی عقیدتی و تربیتی اسلام و همچنین به اصول و روشهای مبارزه علیه نظامهای کفر و شرک آشنا میسازد.» (15) نهایتاً امام خمینی (ره) در وصیتنامهی سیاسی-الهی خود، در اینباره خطاب به مسلمانان جهان میفرمایند: «شما ای مستضعفان جهان و ای کشورهای اسلامی و مسلمانان جهان، به سوی یک دولت اسلامی با جمهوریهای آزاد و مستقل به پیش بروید.» (16)
تغییر نظام بینالملل سلطه و استکبار
در همین راستا، دولت اسلامی، نظام بینالملل کنونی را نظمی اصیل، ثابت و مطلوب نمیداند. نظریهی اسلامی سیاست بینالملل با اولویت اصل رهاییبخشی، در پی تغییر نظم و نظام بینالملل موجود، که مبتنی بر سلطه، روابط و نهادهای مسلط و نابرابر کنونی است، خواهد بود که از این طریق، مبانی و مشروعیت آنها را زیر سوال میبرد و استقرار نظم و نظام عادلانهی اسلامی را، که در آن همهی ملتهای آزاده، انسانهای عدالتخواه و آزاداندیش در چارچوب برابری، عدالت، امنیت، آزادی، خودمختاری، مصالح متقابل بشری قرار داشته باشند، مسئولیت انسانی و تحقق رهایی و استقرار نظمی عاری از سلطه را هدف خود میداند. در اولین گام و با توجه به واقعیتهای نظام بینالملل، رهایی از سلطهی ابرقدرت و هژمونی یک کشور خاص و یا بلوکی از کشورها، همگامی همهی کشورهای تحت سلطه برای مقابله با مستکبران را میطلبد، زیرا بدون یک تلاش همهجانبه و متحد نمیتواند همزمان با سلطهی فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی جهان استکبار مقابله کرد. امام خمینی (ره) نیز با طرح شعار «نه شرقی، نه غربی» که آن را از اصول انقلاب اسلامی میشمرند، بر همین نکته تاکید کردند: «شعار نه شرقی و نه غربی ما، شعار اصولی انقلاب اسلامی در جهان گرسنگان و مستضعفین بوده و ترسیمکنندهی سیاست واقعی عدم تعهد کشورهای اسلامی و کشورهایی است که در آیندهی نزدیک و به یاری خدا، اسلام را بهعنوان تنها مکتب نجاتبخش بشریت میپذیرند و ذرهای هم از این سیاست عدول نخواهد شد.» (17) اصل 152 قانون اساسی، اصل عدم تعهد را در سرلوحهی سیاست خارجی جمهوری اسلامی برمیشمرده است.
«ما معادلهی جهانی و معیارهای اجتماعی و سیاسیای که تا به حال بهواسطهی آن تمام مسائل جهان سنجیده میشده است را شکستهایم. ما خود چارچوب جدیدی ساختهایم که در آن عدل را ملاک دفاع و ظلم را ملاک حمله گرفتهایم. از هر عادلی دفاع میکنیم و بر هر ظالمی میتازیم. حال شما اسمش را هرچه میخواهید بگذارید. ما این سنگ را بنا خواهیم گذاشت. امید است کسانی پیدا شوند که ساختمان بزرگ سازمان ملل و شورای امنیت و سایر سازمانها و شوراها را بر این پایه بنا کنند، نه بر پایهی نفوذ سرمایهداران و قدرتمندان که هر موقعی که خواستند هر کسی را محکوم کنند، بلافاصله محکوم نمایند.» (18)
علاوه بر مسائل ارزشی و آرمانی، در طراحی سیاست خارجی دولت اسلامی، باید به اصل واقعگرایی و شناخت مقتضیات و محدودیتهای روابط بینالمللی نیز توجه شود. سیاست خارجی دولت اسلامی نمیتواند در خلا و به شکل آرمانی ترسیم گردد. به هر حال، دولت اسلامی خود را عضو جامعهی بینالمللی میداند و ضرورتها و تنگناهای سیاست خارجی خود را مشابه دیگر دولتها میبیند. تامین منافع ملی (با در نظر گرفتن مسئولیتهای فراملی)، تامین استقلال و تحکیم روابط با دیگر کشورها بهمنظور بسط قدرت ملی، از جمله مهمترین اهداف ملی دولت اسلامی تلقی میشوند.
ب) اهداف واقعبینانه
علاوه بر مسائل ارزشی و آرمانی، در طراحی سیاست خارجی دولت اسلامی، باید به اصل واقعگرایی و شناخت مقتضیات و محدودیتهای روابط بینالمللی نیز توجه شود. سیاست خارجی دولت اسلامی نمیتواند در خلا و به شکل آرمانی ترسیم گردد. به هر حال، دولت اسلامی خود را عضو جامعهی بینالمللی میداند و ضرورتها و تنگناهای سیاست خارجی خود را مشابه دیگر دولتها میبیند. تامین منافع ملی (با در نظر گرفتن مسئولیتهای فراملی)، تامین استقلال و تحکیم روابط با دیگر کشورها بهمنظور بسط قدرت ملی، از جمله مهمترین اهداف ملی دولت اسلامی تلقی میشوند. برخی از مهمترین این اهداف عبارتاند از:
الف) کسب و تحکیم قدرت ملی
نخستین هدف دولت اسلامی (که عمدتاً در راستای اهداف ملی محسوب میشود) تحکیم و توسعهی قدرت است. بهطور کلی شاید بتوان گفت قدرت در سیاست خارجی و روابط بینالملل همان چیزی است که یک دولت در نیل به اهداف خارجی خویش از آن بهره میگیرد. البته پدیدهی قدرت در سیاست و روابط خارجی دولت اسلامی، در نهایت چیزی جز ابزار بالفعل یا بالقوهای که در جهت دستیابی به اهداف مورد نظر آن دولت فعلیت مییابد، نخواهد بود. پس هدف بودن قدرت در اینجا به معنای غایی بودن آن برای حکومت اسلامی نیست. خداوند در قرآن، مسلمانان را به ایجاد چنین قدرتی سفارش میکند: «واعدّوا لهم ما استطعتم من قوه و من رباط الخیل ترهبون به عدوّ الله و عدوّکم و اخرین من دونهم لا تعلمونهم الله یعلمهم... هرچه در توان دارید از نیرو و اسبهای آماده، بسیج کنید تا با این (تدارکات)، دشمن خدا و دشمن خودتان و (دشمنان) دیگری را جز ایشان که شما نمیشناسید و خدا آنان را میشناسد، بترسانید» (19)
البته ابعاد این قدرت، همهی انواع مادی و معنوی قدرت را شامل میشود. حضرت آیتالله خامنهای دربارهی قدرتِ انسان متکی به ایمان اینگونه میفرمایند: «...ما دو جور عوامل قدرت داریم، عوامل مادی قدرت، عوامل معنوی قدرت. عوامل مادی قدرت یعنی همین پول و زور... عوامل معنوی... یعنی ایمان، یعنی پاکی و پارسایی، یعنی راستی و حقانیت، یعنی ارزشهای دینی و ارزشهای الهی همراه با مجاهدت، این عامل معنوی قدرت است، این قدرت ماندگار است...» (20) دولت اسلامی به این منظور میبایست سه سطح از سیاستها را به تناسب اهداف ملی، راهبردی نماید:
1. حفظ نظام و موجودیت خود.
2. رشد و توسعهی همهجانبه و در همهی سطوح کشور.
3. گسترش نفوذ در منطقه و ارتقای موقعیت استراتژیک خود.
این سه لایه از اهداف و منافع و سیاستهای مربوطه با یکدیگر مرتبط بوده و متضمن یکدیگرند. لذا بهطور موازی میبایست تعقیب شده و محقق گردند. وضعیت ژئوپلیتیک، سرزمین، منابع طبیعی و انرژی، ثروت، قدرت نظامی در کنار میزان استحکام و انسجام ملی و حکومتی، قدرت سازماندهی و مدیریت ملی و فراملی رابطه با قدرتهای جهانی و فرامنطقهای، سابقهی تاریخی، تمدنی و قدرت ایدئولوژیک، از جمله عوامل قدرت در بین کشورهای منطقه است.
حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور
قاعدهی نفی سبیل یکی از قواعد مهم فقه اسلام است که براساس آن حق سلطهی کافران بر مسلمانان نفی شده است. این قاعده ماخوذ از آیهی «لن یجعل الله للکافرین علی المومنین سبیلا» است؛ یعنی خداوند هیچگاه برای کافران نسبت به اهل ایمان، راه تسلط باز نخواهد کرد. امام خمینی (ره) براساس این قاعدهی فقهی، با هر نوع سلطهطلبی و مداخلهی بیگانگان در امور مسلمین بهشدت مخالفت میکنند: «ما منطقمان، منطق اسلام، این است که سلطه نباید از غیر بر شما باشد، نباید شما تحت سلطهی غیر باشید. ما هم میخواهیم نباشد سلطهی غیر، ما اصل گفتمان این است که آمریکا نباید باشد، نه آمریکا تنها، شوروی هم نباید باشد، اجنبی نباید باشد.» (21)
برمبنای قاعدهی نفی سبیل، استقلال جامعهی اسلامی یکی از بنیادهای اسلام است که اسلام بهعنوان یک آرمان مهم از آن دفاع میکند. به گفتهی امام خمینی (ره): «بنیاد دیگر اسلام، اصل استقلال ملی است. قوانین اسلام تصریح دارند که هیچ ملتی و هیچ شخصی حق مداخله در امور کشور ما را ندارد.» (22) هنگامی که سخن از استقلال ملتها به میان میآید، نخست استقلال سیاسی متصور میشود. امام خمینی (ره) در اینباره میفرماید: «وظیفهی مسلمانان نفی سلطهی فرهنگی اجنبی و نشر فرهنگ غنی اسلام است.» (23)
روابط براساس احترام متقابل و عدم انزوای بینالملل
قرآن همانگونه که با آیات نفیِ ولایت کفار و نفی سبیل، تسلط و نفوذ آنان را بر مسلمین نفی کرده و فقهای اسلام آن را بهصورت قاعدهای جاری در همهی ابواب فقه و حاکم بر احکام فرعیه مورد استفاده قرار دادهاند، سلطهی مسلمانان را نیز بر ملتهای دیگر نفی نموده است و حتی به کسانی که پیشتر سر جنگ داشتهاند، ولی اکنون کنارهگیری کردهاند، میفرماید: «فاِن اعتزلوکم فلم یقتلوکم والقوا الیکم السَّلم فما جعل الله لکم علیهم سبیلاً؛ پس اگر از شما کنارهگیری کردند و با شما نجنگیدند و با شما طرح صلح افکندند، خدا برای شما راهی (برای تجاوز) بر آنان قرار نداده است.» (24)
در شرایط کنونی روابط بینالمللی که دولتهای اسلامی، دیگر دولتها را شناسایی کردهاند، لازم است به عهود بینالمللی خویش وفادار باشند و در امور داخلی دیگر کشورها مداخله نکنند. مبحث عدم مداخله در امور داخلی دیگر کشورها از یک طرف با مبحث شناسایی و از طرف دیگر، با اصل وفای به تعهدات بینالمللی ارتباط مییابد. (25) به هر حال، لازمهی اصل وفای به تعهدات بینالمللی، عدم مداخله در امور دیگر کشورهاست.
امام خمینی (ره) بر پایهی نگرش عقلگرایانهی شریعت و از باب صلحگرایی و مسالمتجویی دولت اسلامی، برقراری روابط براساس احترام متقابل و عدم مداخله در امور داخلی کشور را مهم میشمرد: «با احترام متقابل نسبت به کشورهای خارجی عمل میشود. نه به کسی ظلم کنیم و نه زیر بار ظلم میرویم. تمام کشورها اگر احترام ما را حفظ کنند، ما هم احترام متقابل را حفظ خواهیم کرد و اگر کشورها و دولتها بخواهند به ما تحمیل بکنند، از آنها قبول نخواهیم کرد. نه ظلم به دیگران میکنیم و نه زیر بار ظلم دیگران میرویم.» (26)
«باید ببینیم آمریکا خودش در آینده چه نقشی دارد؟ اگر آمریکا بخواهد همانطور که حالا با ملت ایران معامله میکند، با ما رفتار کند، نقش ما با او خصمانه است و اگر چنانچه آمریکا به دولت ایران احترام بگذارد، ما هم با همان احترام متقابل عمل میکنیم و با او بهطور عادلانه که نه به او ظلم کنیم و نه به ما ظلم کند.» (27)
حضرت امام گوشهنشینی و سیاست انعزال را خلاف عقل و شرع معرفی مینمایند و ضمن تاکید بر رابطه با همهی دولتها (به جز چند کشور محدود آن هم به دلایل کاملاً منطقی) بستن مرزها به روی کشورها و قطع روابط دیپلماتیک با آنها را به معنای فنا و هلاکت و مدفون شدن کشور تلقی میکنند و میفرمایند: «این معنا که گاهی اهل غرض و جهال آن را بیان میکنند یا نمیفهمند یا غرضی دارند، زیرا تا انسان جاهل یا مخالف با اصل نظام نباشد، نمیتواند بگوید که یک نظام باید از دنیا منعزل باشد. ما با هیچ ملتی بد نیستیم. ما به حسب طبع اولیه میخواهیم با همهی دولتها دوست باشیم، میخواهیم که روابط حسنه با احترام متقابل نسبت به همه داشته باشیم و اگر چنانچه ما احتیاج به یک چیز داشته باشیم و آنها احتیاج به یک چیز داشته باشند، تبادل کنیم، مگر اینکه دولتهایی باشند که با ما خلاف رفتار کنند.»(28)
نتیجهگیری
در آموزههای سیاست خارجی امام (ره) دو گونه اهداف آرمانگرایانه و اهداف واقعبینانه را میتوان مشاهده نمود. در واقع باید گفت اصول و بنیادهای اعتقادی و فقهی که جهتگیریهای اسلام را در سیاست خارجی شکل داده، در دو سطح هستند که سطح اول آن سطحی آرمانگرایانه است که نظام سلطهی موجود جهانی شدن را به چالش میکشد و خواستار جایگزینی برای آن است، اما سطح دوم سطحی واقعگرایانه است. در طراحی سیاست خارجی دولت اسلامی باید به اصل واقعگرایی و شناخت مقتضیات و محدودیتهای روابط بینالمللی نیز توجه شود. سیاست خارجی دولت اسلامی نمیتواند در خلا و به شکل آرمانی ترسیم گردد. به هر حال، دولت اسلامی خود را عضو جامعهی بینالمللی میداند و ضرورتها و تنگناهای سیاست خارجی خود را مشابه دیگر دولتها میبیند. در این مقاله تلاش کردیم این دو موضوع را از منظر بنیانگذار انقلاب اسلامی و مبدع و طراح گفتمان انقلاب اسلامی بیان کنیم.