اخلاص

چرا نباید در نماز او شرکت کنم‏
درس خود را تعطیل کرد
اجازه ندادند اسمشان باشد‏
نامی از من نباشد‏
این کتاب را برای رضای خدا نوشته ام‏
نمی خواستم معروف بشوم‏
نگفتند بر عروه حاشیه دارند‏
اصلاً نمی خواهم حاشیه ام را چاپ کنم‏
من که نگفتم چاپ کنید‏
موقع این حرفها نیست ‏
هیچ واکنشی نشان ندادند‏
معیار اسلام بود‏
این مسجد را باید احیا کرد ‏
مسجد متروکه ای انتخاب کردند ‏
کسی نفهمد ‏
می ترسیدم برای غیر خدا گریه کنم ‏
اگر برای خدا می کنید صبر کنید ‏
اگر برای من کردند چیزی ندارم بدهم ‏
به کسی که برای من به زندان رفته جایزه نمی دهم ‏
با نفس اماره چه کنم؟ ‏
نمی توانم قصد قربت کنم ‏
نفس است که دعوت می کند‏
حتی یکبار اشاره نکردند‏
لازم نیست بدانند‏
تو می خواهی مرا حفظ کنی‏
صبر کردند افراد کنار بروند‏
من این حق را ندارم‏
من اینجا هستم داد نزن ‏
راهش را یاد گرفته است ‏
به هر کس نزدیک تر بود کمتر توجه می کردند‏
هیچ تغییری در ایشان دیده نمی شد‏
سعی کنید در اخلاص عمل‏
شما برای خدا بگویید‏
هیچ چیز جز خدا نمی دیدند‏
رضای الهی در درجۀ اول بود‏
نشناخته مجذوبش شدم
همه او را به تقوا یاد می کنند
با صدای مردم صلوات می فرستادند
نقش خود را هیچ می انگاشتند
تصمیمی برای چاپ رساله نداشتند
میزان برای امام خلوص افراد بود
تمام قد برای من ایستادند
بانی خیال نکند به مال او چشم دوخته اید