پرهیز از خودنمایی

دوست ندارم احساس شود قصد مطرح شدن دارم‏
اولین مجلس فاتحه ای که شرکت کردند‏
آخرین نفری که مجلس ختم گرفت
رساله مجانی به کسی نمی دادند
بگذارید یک مدرس باشم‏
تا مقلد نبینم اجازه تهیه رساله را نمی دهم‏
ما مقلد شما هستیم و رساله می خواهیم‏
راضی شدند رساله بدهند
من همان خادم طلبه ها که بودم هستم‏
یک قلم قرمز دور من بکشید‏
من این نیستم که می گویید
اگر پول نرسید، نمی دهیم‏
جز سرمایه علمی چیزی نداشتند که بدهند‏
نیازی به من نیست‏
تنها امام بود که رساله چاپ نکرد‏
من نمی خواهم مرجع شوم
هر چه مردم را از ما دورتر کنید وظیفۀ ما سبکتر است‏
اگر مردم از تقلید من برگردند‏
در اولین سال اقامت نجف شهریه ندادند‏
در نجف وظیفه من غیر از ایران است‏
جوابهای کوتاه می دادند‏
در قم هم نماز جماعت نمی خواندم‏
به کسی نگویید به درس من بیاید‏
پرداخت شهریه برای من امکان ندارد‏
من به حج بعثه نمی فرستم‏
مخارجش را من می دهم‏
رفقای من صحبتی نکنند‏
در هیچ مجلسی حق ندارید اسم مرا بیاورید‏
جز آقای خمینی چیزی نگویید‏
بیخود اینها این کار را کرده اند‏
این کارهای بچه گانه چیست؟‏
حالا من بنشینم روی این منبر؟‏
تدریس بدون هیچ حاشیه ای
برای مرجعیت قدمی برنداشتند
هیچ نامی از خود منتشر نمی کردند
برای مرجعیت تلاشی نکردند
هرگز در پی محراب نبودند
بفرمایید!
تصمیمی برای چاپ رساله نداشتند
با افراد متمول گرم نمی گرفتند
همیشه بیرون از خانه تنها رفت و آمد می کردند
منزل شما کجاست؟
اجتناب از مناظره، جدال و خودنمایی
صلوات برای من نفرستید