خروج بی قید و شرط عراق، شرط صلح

سخنرانی در جمع فرماندهان نیروی زمینی ارتش (عمق پیشرفتهای نظامی)
صبح ۲۲ خرداد ۱۳۶۱/ ۱۹ شعبان ۱۴۰۲ «۱»
صلح تحمیلی و حقیقی,
خروج بی قید و شرط عراق، شرط صلح

ما از اول می‌گفتیم که شما ریختید در منزل ما، در شهرهای ما، در کشور ما، حمله کردید و غافلگیرانه وارد شدید در کشور ما و آن همه خرابی کردید و آن همه جرم کردید و آن همه کشتار کردید، باید بروید بیرون. یکی از شرایط ما این است که بروید بیرون. این را چه انسانی می‌تواند بگوید که این شرط، یک شرط تحمیلی است؟ خوب، دزد آمده تو خانه ما، تو اثاث ما را برداشته و جمع کرده، می‌گوید: حالا بیا صلح کنیم، اینها مال من! خوب همین است دیگر؛ اینها دزدهایی بودند که ریختند به این کشور و هر چه هم بود در این شهرها برده‌اند. هر چه مردم مال داشتند، اگر یک مقدارش را توانستند خود اینها حمل کنند از محلشان، کرده‌اند، اگر نه، آنها برده‌اند و از بین برده‌اند و آن همه خرابی کرده‌اند و خرابیهایی که در هیچ جا متعارف نیست. مغول هم که به ایران حمله کرده، این طور نبوده است که وقتی یک شهری را می‌گیرد تا آخر خرابش کند. شهرهای ما را این طور کرده‌اند اینها. خوب ما می‌گوییم که شما وارد شدید به [کشور] ما و این همه جرم کردید، حالا می‌گویید که بیایید با هم صلح کنیم. صلح کنیم؛ یعنی، خوزستان مال شما؛ یعنی، آن قدری که شما گرفتید مال شما. نه، هیچ وقت، هیچ کس نمی‌پذیرد. ما می‌گوییم شما بدون قید و شرط، باید بیرون بروید. اگر هم بیرون نروید، بیرونتان می‌کنیم. بهتر هم برای خودتان همین است که بی‌خود این جوانهای بیچاره را به زور نیاورید و به کشتن بدهید. خودتان بروید بیرون. این یک مسئله‌ای است که همه عقلای دنیا می‌پسندند از ما که کسی آمده است منزل شما و خرابکاری کرده، حالا به او می‌گویید: بروید بیرون، اگر می‌خواهید یک تفاهمی بشود، باید بروید بیرون.

...اگر بنا باشد که یک کسی بیاید، هر چه جرم دارد بکند و هر چه دستش می‌رسد جنایت وارد کند و بعد بگوید که خوب، حالا دیگر صلح می‌کنیم، من می‌روم بیرون؛ بسیار خوب، صلح می‌کنیم! خوب، این جنایتی که کردی چرا؟ اگر ما این مطلب را اغماض کنیم، نه از باب این است که یک مساله- مثلًا- مادی را اغماض کرده‌ایم، یک مساله معنوی را ما اغماض کرده‌ایم؛ یعنی، یک ستمگر و یک گروه ظالم را ما تشویق کرده‌ایم به اینکه باز [ظلم‌] بکنید.