مقابله با اسلام

سخنرانی در جمع خانواده‌های شهدای هفتم تیر (هوشیاری در مقابل توطئه‌ها)
صبح ۱۱ تیر ۱۳۶۰/ ۲۹ شعبان ۱۴۰۱ «۱»
آمریکا و انقلاب اسلامی,
مقابله با اسلام

از همان وقت كه به جمهورى اسلامى مردم مى‌خواستند رأى بدهند مورد تحريم واقع شد. يك دسته‌اى، يك گروهى تحريم كردند و وقتى كه مجلس خبرگان تأسيس شد در تأسيسش مخالفتها شد و بعد از آنكه ديدند تأسيس شد و اشخاصى كه در مجلس خبرگان هستند فقها هستند يا دانشمندانى كه در خط اسلام هستند، شروع به مخالفت شد و طرح انحلالش پيش يك عده‌اى ريخته شد و خداوند حفظ كرد. من باب اتفاق نبود كه وقتى مجلس شورا مى‌خواست تأسيس بشود باز مخالفتها شد و وقتى هم تأسيس شد باز در خود مجلس افرادى در آن موادى كه براى حفظ اسلام و حفظ استقلال كشور مفيد بود، مورد اشكال واقع شد. اين يك مسئله‌اى بود و يك جريانى. اين جريان هست همراه با اين انقلاب، همزاد با اين انقلاب و همراه با اين انقلاب و الآن هم هست و بعدها هم خواهد بود. بى‌جهت نيست كه يك كسى در مجلس شورا انگشت مى‌گذارد روى يك ماده‌اى كه آن ماده بر حسب خواست اسلام ادامه دهنده اسلام و ادامه دهنده راه اسلام است، آن ماده مورد مؤاخذه قرار مى‌گيرد و مخالفت. و من باب اتفاق نيست كه بعد از آنكه آن مسأله هم گذشت، دولت وقتى كه يك دولت اسلامى است و متعهدى‌ است مورد اشكال و مورد هتك قرار مى‌گيرد و مجلس وقتى كه مجلس اسلامى و اكثر افراد آن افراد متدين، متعهد هستند، مجلس را مورد مؤاخذه قرار مى‌دهند و گفته و مى‌گويند كه اينها اشخاصى هستند كه نمى‌توانند كارى انجام بدهند.
قضيه توانايى دولت نيست و توانايى مجلس نيست، قضيه اين است كه اين مجلس اسلامى نبايد باشد، اين دولت اسلامى نبايد باشد.
قضيه آقاى بهشتى نبود، شما ديديد كه در طول اين يك سال، دو سال با چه افرادى مخالفت شد. قضيه شخص افراد نبود، قضيه همان جريان بود كه با اصل اساس مخالفت باشد. قضيه دفترهاى هماهنگى در سراسر كشور يك قضيه من باب اتفاق و عادى نبود؛ قضيه مخالفت با دولت اسلامى و هر روز در هر گفتارى و در هر نوشته‌اى حمله به دولت، به اينكه اين دولت كارى از او بر نمى‌آيد. قضيه اين نيست، قضيه اين نيست كه مجلس يك مجلس غير كارآيى است و از اشخاص غير مطلع تشكيل پيدا كرده. مسائل اين نيست، مسأله اين نيست كه قوه قضائيه به دست انحصارطلبان افتاده است. مسائل اصلى آنها اين نيست. مسائل امريكاست و اسلام؛ جريان، جريان امريكايى در مقابل اسلام. از همان اول، از همان وقتى كه احساس اين شد كه شاه بايد برود، از همان وقت بختيار مى‌آيد و بختيار از يك گروه ملى‌گرا. من باب احتياط هم آنها مى‌گويند كه ديگر او از حزب ما و از جبهه نيست. اين احتياطى بود كه كردند كه اگر او كنار رفت، باز جبهه‌اى در كار باشد. از همان وقت كه ديگر اساس سلطنت سست شد، اين جريان در كار افتاد. همان وقت كه من در پاريس بودم اين جريان شروع شد. همان وقت هم مى‌خواستند كه شاه را نگه دارند، به اسم اينكه او سلطنت كند نه حكومت، با اين اسم مى‌خواستند حفظش كنند و از همان وقت هم مى‌خواستند كه بختيار را بياورند و با ما آشتى بدهند، ما كانَّهُ نزاعمان با بختيار بود از اين جريان. از اول يك جريانى منسجم شده و برنامه‌ريزى شده در كار بود و ما درست توجه به آن نداشتيم.