انزوا ما را ملزم به خودکفایی می‌کند

سخنرانی در جمع دانشجویان مسلمان پیرو خط امام (شکست قدرتهای پوشالی)
ساعت ۱۰ صبح ۱۲ آبان ۱۳۵۹/ ۲۴ ذی الحجه ۱۴۰۰
خودکفایی,
انزوا ما را ملزم به خودکفایی می‌کند

ما از اين انزوا نمى‌ترسيم. ما استقبال مى‌كنيم يك همچو انزوايى را كه ما را وادار مى‌كند كه خودمان به فكر خودمان بيفتيم. وقتى اين انزوا نباشد ما متّكل به غيريم. هر چى مى‌خواهيم، دستمان پيش غير دراز است، گندم هم مى‌خواهيم از آنها بگيريم و ارزاقمان را از آنها بگيريم و صنايعمان را آنها برايمان بيايند درست بكنند؛ همه چيزمان دست آنها باشد. ملت تا اين طور باشد، نمى‌تواند خودش داراى يك چيزى باشد، در اقتصاد مستقل باشد، در جنگ مستقل باشد، در اجتماع مستقل باشد. وقتى شما منزوى باشيد، مى‌توانيد اين كارها را بكنيد. شماى منزوى مى‌توانيد كه فكر بكنيد كه بايد كشاورزيمان را خودمان اداره كنيم، محتاج نشويم به ديگران؛ براى اينكه ما منزوى هستيم، ديگران نمى‌دهند به ما.
وقتى يك ملتى احساس كرد كه ارزاقش را ديگران نمى‌دهند به او، خودش به فكر مى‌افتد كه براى خودش درست كند. مادامى كه در نظرش اين است كه نه، ما را مى‌آورند برايمان، مى‌دهند به ما، نمى‌تواند كار بكند. اينهايى كه وقتى در اطرافشان ده تا پانزده تا نوكر هست، مى‌افتند و تنبل مى‌شوند و هيچ كار از آنها نمى‌آيد، وقتى مى‌بريشان حبس، خودش توى حبس كارهاى خودش را مى‌كند؛ براى اينكه منزوى شده. ملتى كه منزوى بشود، مى‌تواند ترقّى كند، مترقّى مى‌شود. ملتى كه منزوى نيست نمى‌تواند به ترقّى، راه خودش را برود. ملت غير منزوى؛ يعنى، ملتى كه اتّكالش به ديگران است، خوراكش را از ديگران مى‌گيرد، اتومبيلش هم از ديگران مى‌گيرد، برقش هم از ديگران مى‌گيرد. اين ملت تا آخر بايد اسير باشد. تا منزوى نشويد نمى‌توانيد مستقل بشويد. از انزوا ما چه ترسى داريم. ما آن روزى كه منزوى نبوديم همه گرفتاريها را داشتيم. حالايى كه منزوى هستيم مستقل هم هستيم. الآن هر كسى آقاى خودش هست، هى زير بار ديگرى نيست.
الآن مى‌تواند يك سفارتخانه‌اى- هر سفارتخانه‌اى مى‌خواهد باشد- مى‌تواند كه به حكومت ما، به دولت ما يك چيز را تحميل كند؟ پس ما منزوى نيستيم. شما خيال مى‌كنيد منزوى هستيم. منزوى به آن معنايى كه شما مى‌خواهيد نباشيم، اين معنايش اين است كه ما وابسته باشيم و تا آخر، غلام حلقه به گوش باشيم